سفری به اعماق عشق و حماسه - دانشگاه مراغه
سفری به اعماق عشق و حماسه
- 02 Mar 2025
- کد خبر: 1746678
- 8607

بسمه رب الشهدا و صدیقین
اینجا، نه فقط نقطهای بر روی نقشه، بلکه نقطهای عطف در تاریخ است. جایی که زمان، نفسها را در سینه حبس کرده و چشم به راه توست. این خاک، حافظهای دارد سرشار از خاطراتی که هرچه قدر کتابها مینویسند، تمامی ندارد. با اذن حضرت دوست، قلم به دست میگیرم تا شما را به سفری معنوی همراه سازم.
روز اول: فتحالمبین
سفرمان را از فتحالمبین آغاز کردیم. جایی که خاک آن، عطر حماسه و رشادت جوانانی را دارد که تنها داراییشان ایمان به خدا و تنها امیدشان، آزادی وطن بود. باد ملایمی که بر این دشت میوزد، انگار صدای نفسهای خستهای را به گوش میرساند که هنوز در این هوا باقی مانده است. روایتگر با کلامی آتشین از غیرت و دلاوریهای این جوانان سخن میگوید و من در سکوت، اشک میریزم. احساس میکنم که این خاک با من سخن میگوید؛ گویی هر ذرهاش میخواهد از دلیریها برایم قصه بگوید.
روز دوم: فکه
به فکه رسیدیم، دیار عشق. اینجا را نمیتوان فقط سرزمینی جنگ دیده نامید؛ بلکه باید آن را روضهای مجسم دانست. روضهای از غربت و تشنگی. شنها زیر پاهایم میلغزیدند، گویی بار این غم را نمیتوانستند تحمل کنند، چه برسد به آن که قدم در دل زخمیشان بگذاری و کفشهایت در آن غرق شود. آری، قدم گذاشتن بر ماسههای فکه، دردناکترین خاطرات رزمندگان را زنده میکند. صدای ناله باد در گوشم همچون زمزمهای از گذشتهای دردناک بود که قلبم را به لرزه درمیآورد.
کانال کمیل
راه را ادامه دادیم تا به کانال کمیل رسیدیم. این مکان داستانی از لبهای ترکخورده و چشمهای منتظر را تداعی میکند. در ابتدای آن، تابلویی بزرگ به رنگ خون نوشته شده: «اینجا شبیهترین نقطه به کربلاست.» علاوه بر داغ شهدا، داغ امام حسین (ع) نیز برایم تداعی شد و اشکهایم جاری گشت. جایی که رزمندگان در عملیات رمضان(۱۳۶۱) پس از محاصرهای سنگین، روزها در عطش و آتش دشمن مقاومت کردند و با لبهای تشنه به شهادت رسیدند.
هر گامی که برمیداشتم، حس میکردم بر زخمهای کهنهای پا میگذارم که هنوز التیام نیافتهاند. صدای گریههای خاموش این خاک، مرا به زانو درآورد.
دهلاویه
از کانال کمیل گذشتیم و به دهلاویه رسیدیم. دهلاویه عطر عرفان و شهادت دارد. اینجا همان جایی است که دکتر مصطفی چمران به آسمان پر کشید. نسیمی که از میان علفزارهای اینجا میگذشت، گویی نجواهای عاشقانه شهیدان را در گوشهایم زمزمه میکرد. دو ساعت در این مکان معنوی حضور داشتیم، اما دلم هنوز در آنجا مانده بود.
هویزه
عصر، به هویزه رسیدیم؛ شهری که به نام علمالهدی معروف است و عطر بهشت میدهد. اینجا هر شب، نماز عشق در کنار مزار شهیدان خوانده میشود. در کنار این مزارها، روح خود را در حال پرواز احساس کردم. سکوت آرامشبخش هویزه، مرا در خود غرق کرد و در دل، آرزو کردم که بتوانم حتی ذرهای از این ایمان و اخلاص را در زندگیام داشته باشم.
روز سوم: هورالعظیم
روز سوم به هورالعظیم رسیدیم. این تالاب که به نیلوفرهای خونین مشهور است، رازهای بسیاری در دل خود نهفته دارد. شهدایی همچون شهید هاشمی در دل این هور به نبرد پرداخته بودند. جایی که غواصان مظلومانه در این آب نزد خداوند پر کشیدند. انعکاس نور خورشید بر سطح آرام آب، چنان مشعشع بود که چشم ادمی را کور میکرد.
طلاییه
از هورالعظیم گذشتیم و به طلاییه رسیدیم. طلاییه تنها یک منطقه جنگی نیست؛ بلکه قبلهگاهی است که خاک آن بوی اخلاص و ایثار میدهد. هر قدمی که در این خاک برداشتم، حس کردم به بارگاهی مقدس نزدیکتر شدهام.
شلمچه
راه را ادامه دادیم تا به شلمچه، بهشت زمینی، رسیدیم. اینجا فرشتگان بالهای خود را فرش کردهاند تا زائران با پای دل بر این خاک قدم بگذارند. چه جوانانی که در اینجا مظلومانه به شهادت رسیدند. نسیم شلمچه، بوی عطر گلهای بهشتی را به مشامم میرساند و اشکهای بیاختیار بر گونههایم به آبیاری گلها آمده است! این مکان کی از مهمترین محورهای جنگ و شاهد عملیاتهای سرنوشتسازی مانند کربلای ۵ بود. به دلیل حجم بالای شهادت رزمندگان در این منطقه، به آن قطعهای از بهشت گفته میشود.
اروندکنار
در ادامه، به اروندکنار رسیدیم. اروند، رود پرخروش، شاهد غواصیهای مظلومانه جوانان وطن بوده است. اینجا باید از همه چیز گذشت و آماده پرواز به سوی کربلا شد. موجهای اروند با سرود شهادت در هم میپیچند و انگار هر موج، راوی رازهای دلشکستگان است. اینجا برخی، طعمه امواج و موجودات دریایی شدند، برخی دیگر پس از ماهها یا حتی سالها، در سواحل خلیج فارس یا مناطق پاییندست اروند پیدا شدند. اما دردناکتر از همه، آنانی بودند که دستبسته، آنسوی ساحل اروند، زنده به گور شدند.
علقمه
آخرین ایستگاه سفرمان، علقمه بود. اینجا روایتگر رشادتهای حضرت عباس (ع) است. علقمه جاییست که باید برای تشنهلبان کربلا اشک ریخت...
سفرمان به پایان رسید، اما این تنها یک سفر نبود؛ بلکه تحولی بود درونی و تولدی دوباره.
نویسنده: حدیث جعفرزاده دانشجوی رشته حقوق
با ویراستاری روابط عمومی دانشگاه مراعه
- #مراغه -
- #رفیق شهید -
- #شهید -
- #شهادت -
- #جبهه -
- #جنگ -
- #راهیان نور -
- #ایثار -
- #ایثارگر -
- #سربازان گمنام -
- #تفحص -
- #وطن -
- #بسیج -
- #فتح المبین -
- #فکه -
- #کمیل -
- #دهلاویه -
- #هویزه -
- #هورالعظیم -
- #طلاییه -
- #شلمچه -
- #اروندکنار -
- #علقمه -
- #نیروهای ویژه رهبری -
- #انصارالله -
- #حزب الله